مصاحبه کرد و گزارشگر به او گفت توصیهیی به جوانها بکنید. این پیرمرد مثل یک جوان، جوانها را توصیه کرد به درس خواندن و علم آموختن. من خیلی خوشحال شدم. گفتم از طرف من بهخاطر همین دو کلمه توصیه، از آقای احمد بیرشک تشکر کنید. ببینید یک پیرمردِ معتقد به علم و پیشرفت علمی و تحرک جوانها، یک جمله حرفش میتواند یک عالم تأثیر بگذارد. بهنظر من شما در مقولهی علم، مطلقاً بیطرف نیستید؛ جزو مسؤولیتهای مهم شماست که باید مسألهی علم را دنبال کنید. یکی از مقولههای بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بیشادی و بیلبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی فرمود: « المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه »؛ اگر غصهیی دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن اینطوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهرهی اوست. اصلاً چهرهها باید شاد باشد. اگر با چهرهی خودتان میتوانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید. شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامهریزی میخواهد. البته شماها برنامهریزی کردهاید. این مواردی که من میگویم « باید »، معنایش این نیست که شما نکردهاید. شما کارهای زیاد و خوبی کردهاید و من میخواهم بر ادامهی آنها تأکید کنم. مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بیبندوباری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همهجور میشود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال میکند؛ گاهی هم