ساختهاید تا مصرفگرایی را تقبیح کنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست. نکتهی سوم، نظارت کیفی است. من میدانم یکی از کارهای اجرایی شما نظارت کیفی بر برنامههاست؛ منتها نظارت کیفی را فقط به ملاحظات فقهی و شرعی محدود نکنید؛ مثلاً مراقبت کنیم دو هنرپیشهی پسر و دختر در خلال بازی دستشان به هم نخورد؛ یا وقتی روی صندلی مینشینند، فاصلهیی بینشان باشد؛ اینها حتماً لازم است و به شکل هوشمندانهتر و دقیقتری هم لازم است؛ اما فقط اینها نیست؛ باید بر محتوا هم نظارت کیفی باشد. فیلمی که به تهیهکننده دادهاید تا برای شما بسازد و بیاورد، نظارت کنید چقدر از محتوا برخوردار است. از جمله کارهای بسیار خوب این است که بخصوص در حین تولید، نظارت و سرکشی کنید تا پولِ زیاد و بیهودهیی مصرف نشود و بعد مجبور باشید اشکالاتش را برطرف کنید. بههرحال باید در نظارت کیفی بشدت سعی شود پیامهای منفی در کارها نباشد. نکتهی چهارم این است که تأثیر برنامه را در مخاطب درنظر بگیرید، نه فقط افزایش بیننده را. البته یکی از سیاستهای درست صدا و سیما این است که بینندگان خود را افزایش دهد، که خوشبختانه موفق هم شده و آمارها نشان میدهد که هم درصد بینندگان تلویزیون و هم درصد شنوندگان رادیو در این چند سال خیلی خوب افزایش پیدا کرده است؛ این سیاستِ درست و صحیحی است؛ همهی رسانههای دنیا هم هدفشان این است و شما هم