مطلوب و ایدهآل خواهد شد و اثر میگذارد. روحانىِ عقیدتی، سیاسی - البته روحانی که من عرض میکنم، بقیهی برادران غیرمعمم هم که در عقیدتی، سیاسی کار میکنند، محکوم به همین احکامند؛ منتها در مورد روحانی تأکیدش بیشتر است - نباید خودش را جای فرمانده بگذارد و فرماندهی کند؛ باید توی مجموعه برود. فرمانده، ضوابط و اصول و کارهایی دارد. البته فرمانده مردمی هم داریم. الان الحمدللَّه خیلی از فرماندهان ما مردمیاند؛ منتها منش، منش فرماندهی است. میرود با سرباز و درجهدار و افسرش تماس میگیرد، دست هم میدهد، یک چایی هم با هم میخورند و احوال زن و بچهاش را هم میپرسد؛ اما منشاش، منش فرماندهی است: او باید سلام دهد، این باید جواب دهد؛ این باید امر کند، او باید گوش به فرمان باشد. روحانی نباید اینگونه باشد؛ منش روحانی نباید فرماندهی باشد؛ هرچند تشریفات فرماندهی اصلاً مردمىِ محض است. شما فرض کنید در فلان محلهی تهران یا هر شهر دیگری پیشنماز یک مسجد هستید. پیشنماز یک مسجد چگونه رفتار میکند ؟ با امر و نهی و پَسرو و پیشرو رفتار میکند ؟ اگر بکند، مردم به نمازش نمیآیند. همیشه گرمترین نماز جماعتها متعلق به پیشنمازهای مردمی است: با مردم گرم میگیرند؛ با مردم خوش اخلاقی میکنند؛ بیحوصلگی نشان نمیدهند؛ بدخلقی نشان نمیدهند، جواب مسألهشان را میدهند؛ یک وقت اگر کسی بیماری و مشکلی داشته باشد، اگر با پول نتوانند، با اخلاق آن مشکل را تسکین میدهند. گفت: چو وا نمیکنی گرهی خود گره مباش ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست