تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقهی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامیها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی میگفت دیدم در دعای کمیل شانههایش از گریه میلرزد و اشک میریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس ! دعا کن من شهید بشوم ! این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد. او الان در اعلیعلیین الهی است؛ اما بنده که سی سال قبل از او در میدان مبارزه بودم، هنوز در این دنیای خاکی گیر کردهام و ماندهام ! ما نرفتیم؛ معلوم هم نیست دستمان برسد. تأثیر معنوی اینگونه است. خود عباس بابایی هم همینطور بود؛ او هم یک انسان واقعاً مؤمن و پرهیزگار و صادق و صالح بود. اگر میخواهید اثر بگذارید - چه شما برادران عزیز طلبه و روحانی، چه شما برادران عزیزی که نظامی هستید و با عقیدتی، سیاسی همکاری میکنید - راهش این است که دلها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کار کنید؛ آنوقت خدای متعال برکت خواهد داد. این میشود عقیدتی، سیاسىِ مطلوب. پروردگارا ! دعای امام زمان را در حق ما مستجاب کن؛ ما را مشمول ادعیهی زاکیهی آن بزرگوار قرار بده؛ امام بزرگوار و شهدای عزیز و شهدای نیروی انتظامی را مشمول رحمت و فیض و فضل خود قرار بده؛ ما را هدایت و دستگیری کن؛ وجود ما را در راه خدمت به اهداف و آرمانهای اسلامی قرار بده. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته