ولی دریایی از محبت و صمیمیت در این شهر موج میزد. ماه رمضان، در گرمای تابستان، این مسجد جامع جیرفت زنان و مردان و جوانان بسیاری را به سمت خود جذب میکرد تا بتوانند حقایقی را از زبان طلبههای تبعیدی بشنوند. من خودم آن شبها در مسجد جامع جیرفت چندین سخنرانی کردم. مأموران رژیم طاغوت مانع بودند، اما شوق و علاقهی مردم این مانعها را برمیداشت. بنده لازم میدانم بخصوص از بانوان شجاع و آگاه و هوشمند جیرفتی یاد کنم. در همان جلساتی که با سایر دوستان تبعیدی در مسجد جامع شرکت میکردیم و مردم میآمدند، اولین شعار انقلابی و فریاد اعتراض علیه رژیم طاغوت، از پشت پردهیی که زنها نشسته بودند، بلند شد. زنهای جیرفتی، آن روز همان شعارهایی را در مسجدِ خودشان با صدای بلند تکرار کردند که مردم قم و تهران و سایر شهرهای مرکزی کموبیش آن شعارها را میدادند. مردم این منطقه، مردمی مؤمن، وفادار و از بن دندان معتقد به دین و ولایت بودهاند؛ مردمی که در سالهای انقلاب و همچنین در طول سالهای جنگ تحمیلی بهترین امتحانها را دادند. مردم جیرفت، عنبرآباد، کهنوج و منوجان - که من همینجا از مردم کهنوج و منوجان عذرخواهی میکنم که علیرغم تمایل قلبیام، امکان نداشت به شهر آنها بروم و در میان آنها حاضر شوم - در طول سالهای انقلاب و جنگ تحمیلی یکی از بهترین امتحانهای خود را در راه خدا دادند. احساسات پاک مذهبی در جیرفت، جزو نقاط برجسته و درخشان است. سرداران شهیدی که