و عظمتهایی آفریدهاند؛ بعد هم رفتهاند. بنابراین مسأله به اینجا تمام نمیشود. اگر اینطور بود، امروز در دنیا از دین و معارف پیامبران اثری نبود؛ در حالیکه درست عکس این است؛ امروز همهی معارف والای بشری زاییدهی تفکرات پیغمبران است؛ ولو بواسطه. آنها بودند که عدالت و اخلاق و توجه به خدا و برون آمدن از خود و فداکاری برای انسانها و دیگر فضایلی که امروز قابل قبول همهی مردم دنیاست - ولو غیر ملیّون و غیر پیروان ادیان، همه قبول دارند که اینها خوب است - فریاد زدند و پرچم آن را بلند کردند؛ والّا دنیا دست مستکبران و زورمداران بود. چرا باید اسم عدالت و تفکر آزاد و برادری و فداکاری و ایثار بماند و همیشه به عنوان یک ارزش زنده باشد ؟ این به برکت تعلیم پیامبران است. آنها این معارف را آفریدند و رفتند. حیات آنها در آن پنجاه، شصت سال خلاصه نمیشود؛ حیات آنها عبارت است از جریان این معارف در طول تاریخ، تا انسانها را هدایت کنند. امام ما هم اینگونه است. اینجاست که وقتی انسان تأمل میکند، میفهمد علت اینکه روی این شخصیت بزرگ اینطور متمرکز شدهاند و حتّی بعد از وفات او تا امروز دشمنان در صدد تخریب چهرهی او برآمدهاند، چیست. هدف از تخریب او عبارت است از پاک کردن راه او و از بین بردن خطی که او ترسیم کرده. اگر ارادتمندان و پیروان امام از او دم میزنند، فقط به خاطر این نیست که میخواهند سپاسگزاری و قدردانی کنند یا از یک حقیقت زیبا