رقیبی مثل شوروی سابق، تا آن روز با خیال راحت در این منطقه به منافع نامشروع خود دست پیدا میکرد، آرامشِ قدرتمندانهاش بر هم خورده و در منطقهی اسلامی تهدید شده است. یک روز بود که امریکا در منطقهی خاورمیانه احساس قدرت مطلقه میکرد و دغدغهای نداشت. حتّی حکومتهایی هم که بظاهر گرایش چپ داشتند، برای امریکا خطر محسوب نمیشدند. رژیم بعثی عراق یک رژیم بهاصطلاح چپ بود و با شوروی ارتباطات نزدیکی داشت؛ اما برای امریکا خطر محسوب نمیشد؛ چون امریکاییها میدانستند هر چه آنها بخواهند، میتوانند این حکومت بیپایهی غیرمتکی به مردم را به سمت آن سوق دهند؛ و آنچه ارادهی آنها بود، بهوسیلهی او تحقق پیدا میکرد. حکومتهای چپ دیگری هم که در منطقه بودند، برای امریکا تهدید محسوب نمیشدند؛ اما وقتی نظام جمهوری اسلامی بهوجود آمد، پدیدهی جدید و غیرقابل تفسیری برای امریکاییها بود. این، یک نظام چپِ وابستهی به اردوگاه کمونیسم نبود که اگر با آن مشکلی پیدا کردند، بروند با سران شوروی مذاکره کنند و مشکل را حل نمایند؛ این نظامی بود اولاً متکی به اراده و ایمان آحاد مردمش و غیرمتکی به هر مرکز قدرتی در خارج از محدودهی خود و کشور خود؛ ثانیاً الهامبخش این نظام و رهبر عظیمالشأن آن، خدا و دین و خوف و رجاء الهی بود؛ لذا دنیا در ارادهی او تأثیری نداشت. همین صفا و صدقی که در این نظام بود، و همین شعار معنویت و اسلام - که هویت مسلمانها را به یادشان میآورد - موجب شد که حرکت