و جنجال راه بیندازم، نیستم؛ اما خدای متعال کمک کرده است و در جریان کار، یک لحظه از مطالبهی حقوق مردم و ارزشهای نظام از مسئولانی که تا کنون سر کار بودهاند، فارغ نبودهام. من از اینها مطالبه کردهام؛ اما اینکه بعضی توانستهاند عمل کنند، بعضی نتوانستهاند؛ بعضی مقداری توانستهاند، بعضی به جهاتی عمل نکردهاند؛ بحث دیگری است. نکتهی بعدی این است که مردم از دعواهای سیاسی و اختلافات سیاسی و من خوبم و تو بدی خستهاند؛ مردم این چیزها را دوست نمیدارند. در کشور کارهای زیادی هست که باید انجام بگیرد؛ کارهای زیادی هم انجام گرفته است. مشکلات فراوانی وجود دارد که باید برطرف شود؛ گرههایی هست که باید باز شود. در کشور باید فساد ریشهکن شود؛ تبعیض نباشد؛ به طبقهی مستضعف و محروم - بخصوص مستضعفینِ بیدست و پا - بهطور ویژه توجه شود؛ اینها وظایف اسلامی ماست؛ وظایفی است که قانون اساسی بر دوش همهی مسئولان کشور گذاشته است؛ هیچکس نمیتواند خود را از این کارها برکنار بدارد. دعواهای لفظی، شعارهای لفاظیگونه، اسم از مفاهیم مبهم و بیسروته آوردن، مشکل مردم را حل نمیکند؛ مردم احتیاج دارند به اینکه در میدان عمل و کار، با لجنهایی که نمیگذارد این دریاچهی مصفا طراوت لازم را داشته باشد، مبارزه شود. کسی که سر کار میآید - هر کس باشد، هر شعاری داده باشد، هر حرفی در مقام ادعا به مردم زده باشد