اوقات میگوید من حاضرم در این میدان جانم را بدهم؛ اما چهکار کنم، بچهام دارد از گرسنگی یا از بیدارویی میمیرد؛ این میشود یک بهانه برای انسان. انسان گاهی ملاحظهی ناموس خودش را بیشتر از جانش میکند؛ ملاحظهی بچهی شیرخوارش را بیشتر از جانش میکند. انسان در این میدان برود، بچهی شیرخوارش هم باشد، زنش هم باشد، مادرش هم باشد، ناموساش هم باشد، همهی اینها هم در معرض خطر قرار بگیرند و پایش نلرزد؛ ارزش اباالفضل، ارزش حبیببنمظاهر، ارزش جُون در اینهاست، نه در قد رشیدش یا بازوی پیچیدهاش. قد رشید که خیلی در دنیا هست؛ ورزشکارهای زیبایی اندام که خیلی هستند؛ اینها که در معیار معنوی ارزش نیست. گاهی روی این تعبیرها تکیه هم میشود ! حالا یک وقت شاعری در یک قصیدهی سی، چهل بیتی اشارهیی هم به جمال حضرت اباالفضل میکند؛ آن یک حرفی است؛ ما نباید خیلی خشکی به خرج دهیم و سختگیری کنیم؛ اما اینکه ما همهاش بیاییم روی ابروی کمانی و بینی قلمی و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم، اینکه مدح نشد؛ در مواردی ضرر هم دارد؛ در فضاهایی این کار خوب نیست. نباید بگذارید منبرِ ده دقیقهیی یا بیست دقیقهیی شما از معارف خالی بماند. امسال دیدم بعضی از برادران مداح در ماه محرم و در دههی فاطمیه بحمداللَّه این نکته را رعایت کرده بودند. در منبر مداحی حتماً در اول، فصلی اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیبای