نوبت تقسیم غنایم میشود، خودشان را زاهدانه کنار میکشند و میگویند نخیر، بروید بدهید به مردم، دیدیم و تجربه کردیم که اینطوری نیست؛ منطقاً هم اینگونه نیست. لذاست که در منطق علوی، نگاه و توجه به عامهی مردم است. گروههای خاص و قشرهای خاص و جماعتهایی که اسم خاص و عنوان خاصی پیدا میکنند و برای خودشان تشخص خاصی بهدست میآورند، مورد اعتبار نیستند؛ نه اینکه باید به اینها ظلم شود؛ نه، اینها هم مثل بقیهی مردم تشخصی ندارند؛ از نظر اسلام تعینی ندارند؛ لذا میگوید: « و اجمعها لرضی الرعیة »؛ باید رضایت عامهی مردم جلب شود. بعد حضرت استدلالی دارد که خیلی عجیب و جالب است. میفرماید: « فان سخط العامة یجحف برضی الخاصة »؛ ملاک و مناط و معیار و میزان کار، رضایت و عدم رضایت عامهی مردم است. چرا ؟ چون اگر عامهی مردم نارضایی داشته باشند، رضایت و خشنودی گروههای خاص از تو بکلی پامال میشود و از بین میرود. ای بسا جماعتی به اسم روشنفکر و نخبگان سیاسی، طرفدار حکومت و حاکمی هستند، اما عامهی مردم ناراضیاند؛ این نارضایىِ عمومىِ مردم، خشنودی و رضایت آن جماعت ویژه را لگدمال میکند و از بین میبرد؛ کمااینکه دیدیم همین کار را کردند. عکس این هم صادق است؛ « و انّ سخط الخاصة یغتفر مع رضی العامة »؛ اما اگر مردم را راضی کردی و رضایت عمومی را به دست آوردی، سَخَط و ناخشنودی گروههای خاص قابل بخشش