چه کار کنم ؟ بالاخره من مثلاً در میان این همه جمعیت شاگرد اول فلان دورهی تحصیلی شدهام یا در فلان کار اساسی امتیاز برجستهیی به دست آوردهام؛ چه کار کنم ؟ این امتیاز را نبینم ؟ نه، این امتیاز را ببینید؛ اما آن نقضها و عیبها و کمبودها و نقاط بسیار منفییی هم که در خودتان هست، در کنارش ببینید. آنچه انسان را شیفتهی خودش میکند، جمعبندی انسان است. ما نقاط خوب خود را میبینیم، اما نقاط نفرتانگیز و بد و زشت را مشاهده نمیکنیم؛ لذا جمعبندی ما میشود جمعبندىِ انسانی که شیفتهی خودش هست؛ این اشکال دارد. بنابراین ما باید ضعفها را هم در کنار نقاط قوت ببینیم. « و ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها »؛ به آن چیزی که در وجود تو هست و تو را شیفتهی خودت میکند، اعتماد نکن؛ یعنی حتماً باور نکن که این نقطهی امتیاز در تو وجود دارد. گاهی انسان خیال میکند نقطهی برجستهیی در او وجود دارد؛ در صورتی که تصور و توهم است؛ چون خودش را با آدم سطح پایینی مقایسه کرده، و به خودش نمره داده؛ در حالی که اگر با افراد دیگری مقایسه میشد، اصلاً نمرهی خوبی نمیگرفت. بنابراین خیلی هم اطمینان نکن به آنچه در خود میبینی. « وحب الاطراء »؛ از علاقهی به ستایش شدن از طرف دیگران بر حذر باش. « فأن ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین »؛ این که انسان دوست داشته باشد او را ستایش کنند، از بهترین فرصتهای شیطان است که از آن بهره میبرد؛ میآید