نظر من آنچه برای مجموعهی دانشجوی کشور با توجه به خصوصیات و ویژگیهای دانشجویی مهم است و باید هم مهم باشد، این است که در یک نگاه کلی، کشور ما ایران در کجای تاریخ و کجای جغرافیا قرار گرفته. میخواهیم فرض را بر این بگذاریم که دانشجو در اعماق دل خود و در بلندپروازیهای ذهن جوانانهی خود، از مسائل شخصی و شغل و امثال اینها عبور کرده. نه اینکه شغل و زندگی و ازدواج و مسکن را نمیخواهد - اینها که ضروریات زندگی است - بلکه به این معنا که در این ایستگاههای موقت و کوچک، منحصر و متوقف نمانده؛ ذهن جوان دانشجو از اینجاها پرواز میکند و آرمانها را جستجو میکند. در نگاه آرمانی - که باید باشد و اگر نباشد، جوانی و زندگی نیست - جایگاه ما از لحاظ دید تاریخی و جغرافیایی و جغرافیای سیاسی کجاست ؟ ما به عنوان ایرانِ جمهوری اسلامی، حرفمان در دنیا چیست ؟ دوم اینکه اگر بخواهیم این سخن به کرسی بنشیند، باید چهکار کنیم ؟ این، حرف اصلی ما با دانشجوهاست و به نظر من فکر اصلی است که جماعت دانشجو باید آن را دنبال کند. اما جواب سؤال اول که جای ما کجاست. در یک جملهی کوتاه، جای ما به چالش کشیدن زشتیها و سختیها و دردمندیهایی است که از سلطهی زر و زور و حاکمیت فساد مالی و قدرت، در دنیا و در سطح بینالمللی بهوجود آمده؛ این را دست کم نگیرید. پول و قدرت پولی