برویم از بنگلادش بیاوریم؛ مثل زمان رژیم طاغوت. همین مسأله دربارهی نداشتن مهندس هم صدق میکند، که الحمدللَّه ما امروز در زمینهی مسایل راه، سد، بناهای مهم و کارهای عظیم، مهندسانی داریم که خودشان کارها را انجام میدهند و پزشکان عالیقدری هم داریم که کارهای بزرگی را انجام میدهند که یک وقت در این کشور کسی خوابش را هم نمیدید که بتوانند انجام بدهند؛ لیکن اینها امکانات مصرفی هستند؛ این، پولی است که ما در جیبمان میگذاریم برای اینکه خرج کنیم و غیر از آن مرکزِ پولسازی است که بایستی در آنجا سرمایهگذاری کرد، که ما آن را هم لازم داریم؛ بخصوص در دانشگاهها. بنابراین، به علوم پایه در دانشگاهها اهمیت داده شود. و اما علوم انسانی. با این همه تأکیدی که بر علوم انسانی شده، تقریباً علوم انسانی هم به همان شکلِ علوم پایه اداره میشود و باز همچنان همان اشکال به قوّت خودش باقی است. ما آغوشمان را باز کردهایم و حرفهایی که الان در زمینههای جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و حتّی فلسفه و ادبیات مطرح است، از خارج برای ما دیکته میشود ! ما باید در زمینهی علوم انسانی یک کار اساسی بکنیم و این حرف، حرفی نیست که امروز به ذهن کسی رسیده باشد؛ نه، این حرف، سالهاست که گفته شده و باید تحقق پیدا کند. چه کسانی باید این کار را بکنند ؟ این مجموعهی حاضر و همان مجموعهیی که ما انشاءاللَّه پیش خدای