روستاها و بخشهایی که در تقدیم شهیدان، رتبهی اول را در کشور احراز کردهاند - مثل رابر و روستای گُنجان - یک استان ممتاز است. این شهادتها آسان بهدست نیامد. شهادت، نعمت و هدیهی خداست؛ این هدیه را آسان به کسی نمیدهند. چرا هدیهی خداست ؟ چون مرگِ ناگزیرِ همگانىِ همهی انسانها را به یک پدیدهی افتخارآمیزِ در دنیا و آخرت تبدیل میکند؛ این هدیه نیست ؟ آیا ممکن است کسی از مرگ بگریزد ؟ وقتی انسان به لحظهی مرگ رسید، آیا فرق میکند که پشت سرِ خودش 90 سال را گذرانده باشد یا 20 سال ؟ آیا بزرگترین دغدغهی هر انسانی از مرگ به خاطر این نیست که از بعد از آغاز سفر مرگ بیخبر است و نمیداند چه بر سر او خواهد آمد ؟ اینها را در کنار هم بگذارید و ببینید انسانی همین مرگ و همین حادثهی قطعی و ناگزیر و همین آیندهی مبهم و نگرانیآور را تبدیل کند به یک حادثهی پُرافتخار، به یک واقعهی نامدارِ در دنیا و آخرت، به یک وسیلهی عزتِ پیش خدا و پیش کروبیانِ ملأ اعلی، به یک اطمینان و یک سکینهی قلبی و یک آرامش؛ « و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الاّ خوف علیهم و لا هم یحزنون »؛ هیچ خوف و اندوهی برای آنها نیست. آیا این هدیهی الهی نیست ؟ اینکه آدم روغنِ ریختهی جانِ خودش را نذر امامزاده کند و قبول شود، نعمت خدا نیست ؟ این روغن که ریخته شده است، این عمر که از دست رفته است، این مرگ که ناگزیر است؛ آنگاهانسان باید همین مرگ ناگزیر را به خدا بفروشد، به قیمت بهشت