است؛ هنر وسیلهی رونق و بهای زندگی است؛ اشکالی ندارد؛ اما با قطع نظر از این نگاه، خودِ این ثروت معنوی هم یک ارزش والایی از نظر اسلام دارد. یعنی این هنرمند، حتّی اگر هنر او را کسی نشناسد و از هنر او هیچکس بهره نبرد، نفس دارا بودنِ این هنر با نگاه اسلامی و نگاه معنوی، خود یک ارزش است. این عالم ولو مورد انکار قرار بگیرد و علم او را کسی نشناسد، نفس دارا بودنِ این علم، یک ارزش است. درست است که علم، مقدمهی عمل است؛ درست است که دانایی وسیلهی توانایی است؛ اما این توانایی، این عمل، لزوماً همیشه آن چیزی نیست که قابل تبدیل به ثروت مادی باشد؛ باید ما این نگاه را تقویت کنیم. ممکن است در یک جامعهیی به خاطر فقر امکانات یا کمبود تجربه، نتوان مابهازای مادی را در مقابل دانش یا تحقیق یا هنر یا اینگونه سرمایههای معنوی ارائه کرد. در جامعهی ما هم حتماً اینگونه است و در بسیاری از نقاط دنیا اینگونه است. این نباید موجب بشود که جوشش چشمههای علم و هنر متوقف بشود. من وقتی به تاریخ علم و ادب نگاه میکنم، میبینم اتفاقاً بخشی از مهمترین پیشرفتهای علمی بشر و همچنین پیشرفتهای هنری بشر، آن چیزهایی است که مابهازای مادی که نداشته، هیچ؛ گاه مورد تحقیر و انکار هم قرار گرفته؛ انگیزهی آنها شوق، عشق و انگیزش معنوی بوده است؛ این را نبایستی انکار کرد؛ نبایست جلوی این را گرفت. همهجا دانش و تحقیق و هنر با پول مبادله نمیشود؛ با پول سنجیده نمیشود.