تعرض نکردند؛ تعدی نکردند؛ با شما ظالمانه برخورد نمیکنند، به اینها اعمال قسط کنید؛ نیکی کنید. « و ان تبرّوهم »؛ به آنها نیکی کنید. دستور اسلام این است. چطور کسی این را نفهمد و جهاد اسلامی را که مبارزهی آزادیبخش ملتهاست؛ مبارزهی رها کردن ملتها از چنگال قدرتهای ستمگر ظالم است، این را اینطور تفسیر کند، که متأسفانه در این بیانات تفسیر شده و متعلق به امروز هم البته نیست؛ قرنها روحانیهای اروپایی این حرفها را نسبت به اسلام میگفتند و ما در دورانهای اخیر تصورمان این بود که این حرفها تمام شده و روشنگرىِ حقیقت کار خودش را کرده است؛ اما انسان متأسفانه باز میبیند که از این حرفها بر زبانهایی که نباید جاری شود، جاری میشود. جنبهی دوم قضیه، به نظر من از جنبهی اول مهمتر است و آن، سیاستهای پشتپردهی اینگونه بیانات است، که مسأله را برای ما روشن میکند. مسألهی بحرانآفرینی مذهبی در دنیا، قرار دادن اصحاب ادیان مختلف و مذاهب مختلف در مقابل هم، جلوگیری از همکاری ملتهایی که دارای عقاید مختلفند، ایجاد جنگ، ایجاد درگیری و ایجاد بحران، که این خواست قدرتهایی است که ادامهی حیاتشان منوط به بحرانآفرینی است؛ باید بحرانآفرینی کنند تا بتوانند مقاصد خبیث خودشان را در میان جامعهی بینالمللی دنبال بکنند. من از این نگرانم که پشت سر این بیانات، بدبینی مسلمانان و مسیحیان نسبت به یکدیگر، کینهورزی ملتهای مسیحی و مسلمان با یکدیگر، زشت کردن چهرهی مسلمین - بخصوص در کشورهایی که در آنجا در اقلیتند؛ مثل کشورهای اروپایی و امریکا - ایجاد بهانههایی برای سرکوب جوامع