بیانات سال 85


از دعا میگیرد. لازم نیست که انسان، خودش مباشرتاً در حادثه حضور داشته باشد تا حادثه به او منسوب شود. از آن روزی که غوغای حکمیت در جنگ صفین به راه افتاد، یک عده‌ی ظاهرپرست، به قرآنهای سرنیزه فریب خوردند و این‌قدر این فریب خودشان را غلیظ کردند و حق را به جانب خود دانستند که جرئت کردند به انسان والامقامی مثل علی فشار بیاورند و زور بگویند و او را وادار به قبول حکمیت کنند؛ از آن روز، کسانی که در آن قضیه فعال بودند، جزوِ قتله‌ی امیرالمؤمنین‌اند؛ تا آنهایی که قدرش را نداشتند؛ تا آنهایی که کمک کردند؛ تا آنهایی که به دنبال شهوت‌رانیها یا اغراض شخصیشان در به شهادت رساندن این انسان بزرگ تاریخ، همراهی کردند. لعنت خدا بر همه‌ی آنها !

امروز، روز مصیبت امیرالمؤمنین است. سحر امروز، از مسجد کوفه حادثه‌ای شروع شد که فجایع دنباله‌ی آن حادثه، تا مدتهای طولانی و شاید بتوان گفت تا قرنها ادامه داشت. لذا جبرئیل امین یا منادی آسمانی بین زمین و آسمان، فریاد برآورد: « تهدّمت والله ارکان الهدی »؛ پایه‌های هدایت مهندم شد. « قتل علىٍ المرتضی »؛ علی در محراب عبادت کشته شد. و بعدها همه شهادت دادند که: « قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله »؛ جرم امیرالمؤمنین، « عدالت » او بود و همین عدالت بود که او را به این مقام والا و به شهادت رساند. شهادت هم برای امیرالمؤمنین یک درجه است. آن روزی که پیکر خونین آن حضرت را از مسجد بیرون می‌بردند، بعضی گریه میکردند؛ همه متأثر بودند و دلها از غم و غصه داشت میترکید، امیرالمؤمنین آن روز فرمود: « هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله »؛ این، همان چیزی است که خدا و

«11»