در جامعهی اسلامی، امیرالمؤمنین بود. این بیست و پنج سال هم به همان شکلی که معروف است و میدانید، گذشت. نوبت به خلافت رسید. آن وقت معجزهی مدیریت و حکومت در تمام تاریخ را امیرالمؤمنین سردست آورد. این چهار سال و نه ماه، ده ماهِ حکومت امیرالمؤمنین، معجزهی حکومت است؛ دیگر نظیر آن، حکومتی دیده نشده است؛ حکومت عدل مطلق، شجاعت مطلق، همراه با مظلومیت مطلق. وضعی که در زمان پیغمبر هم پیش نیامد؛ زمان پیغمبر خطوط روشن بود، فاصلهها معلوم بود؛ اما زمان امیرالمؤمنین مشکلات بسیار پیچیدهتر و در هم تنیدهتر بود؛ آن هم با آن وسعت دنیای اسلام. زمان پیغمبر فقط مدینه و مکه بود و چند تا شهر دیگر. زمان امیرالمؤمنین کشور پهناور عظیم، مردمِ تازه مسلمان و مرزهای درهم ریختهی اعتقادی و مشکلات فراوان دیگر؛ در چنین جامعهای، امیرالمؤمنین حکومتی را برپا کرد که افتخار همهی حکومتهای با انصاف دنیا این است که بتوانند خودشان را اندکی به آن شبیه کنند؛ و تازه نمیتوانند و هیچ کس تا امروز نتوانسته است. مظهر عدالت، مظهر قداست، مظهر انصاف، مظهر رحم، مظهر تدبیر، مظهر شجاعت، مظهر رعایت حقوق انسان و مظهر عبودیت در مقابل پروردگار؛ این خلاصهی زندگی امیرالمؤمنین است. در دعاها و اذکار دیشب این جمله بود: « اللّهم العن قتلة امیرالمؤمنین »؛ خدایا ! قاتلان امیرالمؤمنین را لعنت کن، از رحمت خودت دور کن. در مسجد کوفه، یک نفر که بیشتر بر فرق مبارک حضرت شمشیر نزد؛ اما میگوید قاتلان ! ببینید، این هم یکی از همان درسهایی است که انسان