مردمی که در بین خود دچار حسد باشند، دچار بدخواهىِ یکدیگر باشند، دچار حیلهگرىِ با یکدیگر باشند، دچار حرص به دنیا و بخل نسبت به مال دنیا باشند و دچار کینهورزی با یکدیگر باشند، در این جامعه حتّی اگر قانون هم به طور دقیق عمل شود، سعادت در این جامعه نیست. اگر علم هم پیشرفت کند و تمدن ظاهری هم به منتهای شکوه برسد، این جامعه، جامعهی بشری مطلوب نیست. جامعهای که انسانها در آن از یکدیگر احساس ناامنی کنند، هر انسانی احساس کند که به او حسد میورزند، نسبت به او بددلی دارند، نسبت به او کینهورزی میکنند، برای او توطئه میچینند و نسبت به او و داراییاش حرص میورزند، راحتی در این جامعه نیست. اما اگر در جامعهای فضایل اخلاقی بر دل و جان مردم حاکم باشد، مردم نسبت به یکدیگر مهربان باشند، نسبت به یکدیگر گذشت و عفو و اغماض داشته باشند، نسبت به مال دنیا حرص نورزند، نسبت به آنچه دارند بخل نورزند، به یکدیگر حسد نورزند، در مقابل راه پیشرفت یکدیگر مانعتراشی نکنند و مردمِ آن دارای صبر و حوصله و بردباری باشند، این جامعه حتّی اگر از لحاظ مادی هم پیشرفتهای زیادی نداشته باشد، باز مردم در آن احساس آرامش و آسایش و سعادت میکنند؛ اخلاق، این است. ما به این احتیاج داریم. ما باید در دل خود، خلقیات اسلامی را روزبهروز پرورش دهیم. قانون فردی و اجتماعی اسلام در جای خود، وسیلههایی برای سعادت بشرند ( در این تردیدی نیست )؛ اما اجرای درست همین قوانین هم احتیاج به اخلاق خوب دارد.