بیانات سال 85


بشویم؛ فارسیاش این است. در دوران مبارزات و بحبوحه‌ی مبارزات - که دائم ما را میگرفتند و آزاد میکردند - یک مشت طلبه‌ی جوان با ما مرتبط بودند و ما با اینها کار سیاسی میکردیم. من به اینها میگفتم: بیمایه فطیر است. باید درس را هم بخوانید. آن رفقایی که آن وقت ما در مشهد داشتیم - که از لحاظ سیاسی و انقلابی با ما مرتبط بودند - همه‌شان جزو طلبه‌های درسخوان بودند. باید با سواد شد و درس خواند. البته من اعتقادم بر این است که این درس خواندن، باید یک تحول عمیق و وسیع و همه‌جانبه‌ای در کیفیت تدریس و تدرّس ما در سطح حوزه‌های کشور به وجود آورد، که حالا جای آن حرف اینجا نیست. ما نقصها و کمبودهای زیادی داریم که باید نظام درسی ما، آن کمبودها را جبران کند؛ نباید هم بگذاریم دیر بشود؛ اما به هر حال درس خواندن، با سواد شدن، با کتاب و سنت آشنا شدن، با مبانی معرفت دینی آشنا شدن؛ چه فقه، چه فلسفه، را باید یاد گرفت. باید انسان بتواند در میدان چالشهای فکری امروزِ دنیا سینه سپر کند. امروز دنیا، دنیای تعارض فلسفه‌ها و فکرهاست. یکی از دلایلی که انقلاب اسلامی توانسته است در مقابل کارشکنیهای غرب ایستادگی کند - که امروز هم پیش از ظهر اشاره‌ی مختصری کردم - همین است؛ ما فکر به میدان آوردیم؛ ما مثل یک کودتا عمل نکردیم. امروز تفکرات اجتماعی و سیاسی جمهوری اسلامی، تفکرات سیاسی و اجتماعی غرب را به طور جد به چالش کشیده است؛ همین مسئله‌ی مردمسالاری دینی و مسئله‌ی پیگیری عدالت. اینها پرچم صلح را بالا میبرند و میگویند: صلح ! صلح ! خیال میکنند که صلح به طور مطلق یک ارزش است؛ نه، صلح به طور مطلق

«13»