آن پدری که با دو فرزندش در جبهه است و هر دو فرزند در یک روز شهید می شوند، از مسئولان سپاه آمار و اسم شهدا را می پرسد؛ وقتی آنها اسم شهدا را به آن پدر می دهند، می گوید این دو، پسران من هستند؛ خم به ابرو نمی آورد. فقط می گوید می خواهم با پیکر پاک آنها حرف بزنم؛ و او را بالای سر دو شهیدش می برند. این، شبیه افسانه هاست؛ اما واقعیت است. آن سه نوجوانی که از مهدی شهر با هم پیمان می بندند که هر کدام شهید شدند، آن دو نفر دیگر را در روز قیامت پیش خداوند شفاعت کنند؛ سه تا نوجوان و هر سه شهید می شوند؛ نام اینها را شماها می دانید؛ داستان اینها را شماها می دانید. اینها جزو ماجراهای فراموش نشدنىِ تاریخ است. اینها چیزهایی نیست که از خاطره یک ملت برود. آن جوان دلاوری که در جبهه جانباز می شود؛ بعد از جانبازی، شرکت و فعالیت او در جبهه آنچنان است که او را گاهی روی دوش می گیرند و برای شناسایی می برند؛ بارها جانباز می شود. دو نفر از این شهدا را ما داریم؛ همین شهید محمود اخلاقی که اینجا عکسش هست؛ یکی هم شهید شوکت پور. اینها اول جانباز شدند؛ در حال جانبازی به جبهه رفتند و بعد هم در نهایت، شهید شدند. خانواده های سه شهید، خانواده های دو شهید؛ اینها خیلی مایه ی افتخار است. ما اگر این دستاوردها را هم نداشتیم - همه ی این دستاوردها متعلق به خون این عزیزان شماهاست: این عزت ملی، این پیشرفت علمی، این استقلال سیاسی، این زنده ماندن آرمانهای انقلابی و سخنان امام، که همه ی اینها چیزهایی است که برای یک ملت آسان به دست نمی آید،