بیانات سال 85


شماها بیخود می گویید. وزیرش یک روز تدبیری اندیشید و مثلاً گفت: جناب اعلی حضرت مایل نیستید که در این فصل بهار، بالای پشت بام برویم و این بیابان را نگاهی بکنیم و از این سبزه ی بیابان استفاده ای بکنیم ؟ آن هم که چنین آدمی بود، گفت: چرا؛ برویم. بالای پشت بام قصر رفت، نگاه کرد و دید در بیابان اردو زده اند. گفت: اینها چیست ؟ گفت: اردوی مبارزالدین کرمانی است؛ آمده پدر شما و همه ی دربارتان را در بیاورد. به این بهانه و تدبیر، وجود دشمن را به او نشان داد. بعضی این طوری اند؛ چشمشان را روی هم می گذارند؛ گفتند تهاجم فرهنگی نیست. بعد که قبول کردند تهاجم فرهنگی هست، به دنبال بحثهای ذهنی رفتند ! « تهاجم یعنی چه ؟»، « فرهنگ یعنی چه ؟»، « فرهنگی چه چیزهایی را شامل می شود و چه چیزهایی را شامل نمی شود ؟» ما به اینها چه کار داریم !؟ نقل می کنند قدیمها که در یک شهری، یک سینما درست کرده بودند؛ یک عده ای رفتند پیش عالِم شهر - که آدم گوشه گیری بود - تا وادارش کنند که با این سینما مخالفت کند. گفتند: آقا ! در این شهر سینما ساخته اند، شما یک اقدامی بکنید. عالِم یک فکری کرد، گفت: حالا ببینیم این سی نُماست یا سی نَماست یا سی نِماست ! کدام درست است !؟ بنا کردند بحث نظری کردن که ضبط لفظ سینما را پیدا کنند ! بنده طرفدار بحثهای نظرىِ این طوری نیستم که برویم در آنها غرق بشویم؛ اما به هر حال باید بحثهای نظری انجام بگیرد تا معلوم شود که پیشرفت به چیست.

« تعیین الگوی پیشرفت » هم لازم است. الگوی پیشرفت چیست ؟ ما باید این را مشخص کنیم. اگر این را مشخص کنیم، آن وقت در برنامه

«22»