در روایت وارد شده است که اگر پیغمبر میدید یک آدم جوانی و قادر بر کاری نشسته است، تنبلی میکند و کار انجام نمیدهد، میفرمود: « سقط من عینی »؛ از چشمم افتاد. کار، عمل صالح است. شنیدهاید، پیغمبر دست این صحابی را دید زمخت و پینهبسته است؛ گفت: چرا دستت اینطور است ؟ گفت: یا رسولاللَّه ! من با این دست کار میکنم. پیغمبر این دست را گرفت و بوسید و فرمود: « هذه ید لا تمسّه النار »؛ آتش، این دست را لمس نمیکند. عمل صالح بالاتر از این ؟! اینطوری کار کنید. وقتی به کارگاه میروید، وقتی به مزرعه میروید، وقتی به محیط کار میروید، از هر نوع کاری که اسمش « کار » است؛ چه آن کارِ کارگر ماهر و متخصص سطح بالا - که امروز بحمداللَّه کارگرانِ ماهر متخصصِ سطح بالا ما در کشور کم نداریم - چه کارگران متوسط و چه کارگر ساده - آن کارگر ساده هم عیناً همینطور است - وقتی پای ماشین میرود یا در هر نقطهای از نقاط کارخانه که میخواهد مشغول کار شود، بداند این کاری که امروز او میخواهد بکند، کاری است که خدای متعال برای این کار به او ثواب و اجر خواهد داد. نفس کار ارزش دارد؛ غیر از اینکه « کار » وسیلهی اعاشه و درآمد زندگی است؛ که آن هم به جای خود مطلب مهم و عبادت دیگری است. شما ببینید اگر در یک کشوری جامعهی عمومی آن کشور به کار با این چشم که کار عبادت است، نگاه کنند آن وقت وضع پیشرفت اقتصادی و علمی آن کشور به کجا خواهد رسید. این منطق اسلام است. لذا اگر ما نسبت به کارگر در هر سطحی احساس ارادت و محبت میکنیم، این