مکتب کمونیسم - که خود را طرفدار قشر کارگر میدانستند و وانمود میکردند که بهشت را برای کارگران در همین دنیا به ارمغان خواهند آورد و عملکردشان نشان داد که دوزخ زندگی را، نه فقط بر کارگر، بلکه بر دیگر قشرهای جامعه ملتهبتر میکنند - در هر دو نظام ( چه نظام سرمایهداری و چه نظام کمونیستی ) رابطهی کارگر و کارفرما، رابطهی خصمانه است. در نظام سرمایهداری، رابطه، رابطهی استثمارگری و فشار کار از آن ناحیه است؛ در نظام کمونیستی هم کارفرما را مثل یک شیطان مجسم و یک هیولائی تصویر میکردند؛ علتش هم این بود که میخواستند زمام همهی منابع تولید و کارخانهها را به دست دولت بدهند و خودشان بشوند کارفرمای بزرگ. همین کار را هم کردند و همین هم پدرشان را درآورد و نابودشان کرد؛ هم خودشان را نابود کرد و هم ملتهایشان را به خاک سیاه نشاند. در اسلام اینطوری نیست؛ در اسلام رابطهی کارگر و کارفرما، رابطهی دو تا دشمن نیست، رابطهی دو تا همکار است؛ رابطهی استثمارگری هم نیست؛ یعنی کارفرما سلطان کارگر نیست. در نظام سرمایهدارىِ غربی، مالک امور، کارفرماست؛ حالا برای مصلحت ممکن است یک امتیازاتی هم برای کارگر قائل شود تا کار او را از دست ندهد؛ اما رابطه این است، او مثل ابزار کار است. نگاهش به کارگر، نگاه به یک انسان نیست، نگاهِ مثل یک ماشین است. اسلام این را قاطعانه رد میکند. کارگر و کارفرما دو عنصرند، هر کدام نباشند، کار زمین است. کارگر آن کسی است که بالمباشره کار و محصول کار را تولید میکند؛ کارفرما آن کسی است که زمینهی این تولید را فراهم میکند. او تولیدکنندهی کار