علمی و سیاسیاند؛ یعنی یک حرکت پُرنشاط امیدوارِ مهاجمی به همهی دنیا دارند، که شما ببینید دوران استعمار در اینجا به اوج رسیده؛ یعنی همهجا، در واقع همه جای مناطق زرخیزِ عالم، تحت استعمار است و یکی از جاهایی که باید تحت استعمار قرار بگیرد، این منطقهی نفتخیز است. در آن زمان، نقش نفت تازه بهمرور داشت برای غربیها واضح میشد و شاید در آن روز مهمتر از نفت برای آنها مسئلهی ایجاد یک حائلی برای هندوستان بود؛ چون هندوستان برای انگلیسها خیلی مهم بود و مناطق ایران و عراق حائلی بودند که نگذارند روستزاری به هندوستان دست پیدا کند. بنابراین، ایران یکی از آماجها و اهداف حتمی انگلیسها بود. در آن چهارده سال اینها چه کار کردند ؟ اول، فرصتطلبی کردند و تا این حرکت عدالتخواهی مشروطیت را در ایران بهوسیلهی عواملشان از نزدیک حس کردند، خیلی ماهرانه روی این حرکت دست گذاشتند و آن را در اختیار گرفتند. جزو اولین کارهایی هم که کردند، این بود که ارکان اصلىِ جنبهی دیگرِ این حرکت را که جنبهی دینی و ملی باشد، از صحنه حذف کردند، بعد هم با استفاده از هرج و مرجی که در ایران به وجود آمد - میتوان احتمال داد که خیلی از این موارد هرج و مرج ( حوادث آذربایجان، حوادث شمال غربی کشور و مسئلهی ارومیه ) با تحریک خود اینها بوده، که قرائنی هم دارد. اتفاقاً « کسروی » حوادث شمال غربی کشور را خیلی خوب تشریح میکند و انسان میبیند چه اتفاقی آنجا افتاده - زمینه را برای یک حکومت استبدادی مطلق، یعنی همان چیزی که مشروطه ضد او آمده بود، فراهم کردند و بعد هم در