کردهاند، اما آن کار بهمرور تبدیل شده به چیزی که به نفع آن ملت است. حالا مشروطه را که خود ملت ما شروع کرد، او استفاده کرد ! اما مثلاً فرض کنید که حزب کنگرهی هند را انگلیسها به وجود آوردند، ولی استقلال هند بهوسیلهی حزب کنگره انجام گرفت ! یعنی خود این بهمرور زمان تبدیل شد به پایگاهی علیه انگلیسها. این، ممکن است و ایرادی ندارد. شما به مشروطه افتخار بکنید و مشروطه را جزو نقاط عطف تاریخ ایران بدانید؛ اما حقیقت صحنه و آنچه در خارج واقع شد، این است. حالا ما ببینیم نهضت علما چه بود. به نظر من روی آن خیلی کار نشده و یکی از نقاطی که حتماً باید رویش تکیه بشود، این است؛ اینکه نهضت علما چه بود ؟ نکتهی اول این است که شعار علما، « عدالتخواهی » بود. به طور مشخص آنچه که میخواستند، « عدالتخانه » بود. درست است ؟ این، یک توقع اخلاقی نبود؛ چون خواست عدالت چیزی نبود که این همه سر و صدا بخواهد. اگر یک درخواست و توصیهی اخلاقی بود، این چیزی است که همیشه بوده و همیشه علما و بزرگان، مردم را به عدالت یا حکام را به عدالت تشویق میکردند؛ اما این جنجالی که به وجود آمد و آن تحصنها، آن ایستادگیها و بعد مقابلههایی که با دستگاه استبداد شد و فداکاریهایی که انجام گرفت، فقط یک درخواست اخلاقی محض نبود، بلکه آنها چیز دیگری را که فراتر از یک درخواست اخلاقی بود، میخواستند.