بیانات سال 85


فلذا اختلاف شد. اختلاف که به وجود آمد، آنها تسلط پیدا کردند. وقتی قدرت دست آنها آمد، دیگر کاری نمیشد کرد. عین همین قضیه را من در قضایای عراق دیدم. در قضایای عراق هم اول علما به طور جدی وارد شدند، بعد تعبیر و توجیه شروع شد: حالا شاید اینها راست بگویند ! شاید هدف بدی نداشته باشند ! انگلیس‌ها در آن‌جا بین مردم عراق شعارهایی را پخش کردند: « جئنا محررین لا مستعمرین !»؛ ما نیامده‌ایم برای استعمار شما، ما آمده‌ایم شما را از دست عثمانیها آزاد کنیم ! همین حرفی که حالا آمریکاییها در این برهه‌ی اخیر به عراقیها میگفتند: ما آمده‌ایم شما را از دست صدام آزاد کنیم، نیامده‌ایم برای این‌که بر شما تسلط پیدا کنیم ! آن وقت آنها در آن‌جا از ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۸ ظاهراً یا ۵۷، سیوهشت سال عراق را آن‌چنان فشردند که وقتی انسان این سال‌های طولانی را نگاه میکند و میخواند، گریه‌اش میگیرد که اینها در عراق و البته غالباً هم به‌وسیله‌ی خودِ همین عناصر عراقی چه کرده‌اند: از کشتار مردم، از نهب مردم، از غارت کشور، عقب نگه داشتن کشور و ذلت‌هایی که بر ملت عراق تحمیل کردند.

در این‌جا هم همین‌جور است؛ در این‌جا هم آمدند و شعارهای برّاقی را مطرح کردند و عده‌ای را غافل کردند، که ما اگر میخواهیم از تجربه‌ی مشروطیت استفاده کنیم، نباید بگذاریم این اشتباه تکرار شود؛ یعنی بایستی آن هدفی را که انقلاب اسلامی ترسیم کرده، صریح و بدون هیچ‌گونه مجامله در نظر داشته باشیم. البته رعایت اقتضائات زمان غیر از این حرف‌هاست؛ غیر از این است که ما هدف را فراموش و گم کنیم و به شعارهای دیگران دل ببندیم.

«11»