بیانات سال 85


نکته‌ی دوم این‌که آن عدالتی که اینها میخواستند، دقیقاً و مستقیماً عدالت در زمینه‌ی مسائل حکومتی بود؛ چون مخاطب اینها حکومت بود. میدانید قضایا از عملکرد حاکم تهران شروع شد؛ آن جنجال در مسجد سید عزیزالله و مسجد جامع ظاهراً. البته همه‌ی اینها زمینه‌های تاریخی دارد و معلوم است؛ اما این غده این‌جا بود که سر باز کرد و منفجر شد. بنابراین، مخاطب این عدالت‌خواهی، حکومت و دولت بود و آحاد مردم - تجار، بقیه‌ی کسانی که ظلم میکنند در خلال جامعه - نبودند؛ بلکه محور و مرکز اصلی، حکومت بود.

نکته‌ی سوم این است که آنچه اینها میخواستند، یک بنیاد تأمین‌کننده‌ی عدالت بود، که اسمش را میگذاشتند « عدالت‌خانه ». حالا این عدالت‌خانه چه‌جور تفسیر میشد، ممکن است در نظر خود آنها هم واضح نبود. ما ادعا نمیکنیم که آنها مثل نسخه‌ی مشروطیت که در نظر اروپاییها و غربیها یک نسخه‌ی عمل‌شده‌ی واضحی بود، روشن بود که چه میخواهند؛ ما نمیگوییم که در نظر علما و متدینین، نسخه‌ی عدالت‌خانه به همین وضوح بود؛ نه، لیکن فی‌الجمله این بود که میخواستند یک دستگاه قانونیای وجود داشته باشد که بتواند پادشاه و همه‌ی سلسله مراتب حکومتی را تحت کنترل و نظارت خودش قرار بدهد، تا اینها ظلم نکنند؛ تا عدالت تأمین بشود؛ یعنی یک دستگاه این‌جوری میخواستند. حالا این میتوانست تفسیر شود به مجلس شورای ملی یا مجلس شورای اسلامی؛ میتوانست تفسیر شود به یک چیز دیگر. آنچه آنها میخواستند یک نهاد عملی و یک واقعیت قانونی بود که قدرت این را داشته باشد که جلوی شاه را بگیرد؛ چون شاه اسلحه و سرباز

«7»