وضع دنیا را نگاه کنید. شما یک حقیقت جدیدی را دارید به دنیا معرفی میکنید. نظام دنیا بخصوص بعد از پیدا شدن پدیدهی استعمار و بخصوص در این دو قرن اخیر و باز بالخصوص در آن دورهی سلطهی استعمار که منتهی شد به جنگهای بزرگ این قرن، بر اساس سلطهپذیری و سلطهگری بود. چند کشور، چند تا دولت، به دلیل خاصی، سلطهگری میکنند و به نظر خودشان باید هم بکنند ! بقیهی دولتها و بقیهی ملتها هم باید سلطهپذیری داشته باشند؛ باید زیر سلطه باشند و باید این سلطه را بپذیرند. به قول این نویسندهی جامعهشناسِ معروف غربی که منتقد سیاستهای غرب و امریکاست، در حقیقت ثروتمندان کشورهای سلطهگر، اغنیای کشورهای سلطهگرند. سلطه مال آنهاست، مال همهی آن کشورها هم نیست. و ثروتمندان کشورهای سلطهپذیر هم باید در خدمت آنها قرار بگیرند؛ و قرار میگیرند. درست هم هست؛ تحلیل درستی است. شما آمدید این نظام پذیرفتهشدهی جاافتادهی ظالمانهی جهانی را انکار کردید و پایش هم ایستادید؛ مهم این است. « ﴿إنّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا ﴾ »؛ این مهم است. حرف خوب، شعار خوب، پدیدهی حکومت مردمی، پدیدهی انقلاب مردمی، مکرراً و متعدداً در خیلی جاهای دنیا بوده؛ اما اینکه این پدیده بتواند خودش را نگه دارد، بتواند این نهال ریشه بدواند، بتواند این پیکره خودش را در مقابل تهاجمهای گوناگون آسیبناپذیر کند که بیست و هشت سال از عمرش بگذرد و کارهای