استخراج معدن، انرژی هستهای بهوجود بیاوریم، این از آن بالاتر است. شما انسان تربیت میکنید و انسان تولید میکنید؛ آن هم انسانی با آن خصوصیات. حالا اگر معلمین یک کشوری تصمیم بگیرند که نقطهی مقابل این عمل کنند؛ یعنی به جای انسان شجاع، انسان ترسو بسازند؛ به جای انسان مستقل، انسان توسریخور و ضعیف بسازند؛ به جای انسان عاشق میهن خود و مفاخر ملی خود، انسانِ دلبستهی به بیگانگان بسازند؛ به جای انسان پاکدامن و پرهیزگار و مؤمن، انسان لاابالی و بیایمان و بیدین بسازند؛ به جای انسانهای با استعداد و دارای اعتماد به نفس و خودباور، انسانهای بهتزده و دلباختهی قدرتهای علمی و غیر علمىِ دیگران بسازند، شما ببینید چه فاجعهای در کشور رخ خواهد داد. طراحی نظام آموزشی کشور در دوران حاکمیت طواغیت - یعنی از دوران ایجاد آموزش و پرورش جدید در زمان رضاخان - این نوع دوم بود. ممکن بود مدیرانِ مستقیم، خودشان هم ندانند چه کار میکنند؛ اما هدف این بود؛ طراحی این بود، تربیت شدههای آنها هم کم و بیش همین جور شدند. البته در بین معلمین و کارمندان آموزش و پرورش، آدمهای متدین و مستقل و مؤمن و پاکدامنی وجود داشتند - کم هم نبودند - آنها کار خودشان را کردند؛ اما نقشه، این بود.