خوبید. یک یزدی چشمهی آبی اگر در گوشهای پیدا میکند که ساعتی به قدر یک سطل کوچک از آن آب میآید، همین آب را قدردانی میکند، هدایت میکند؛ با او یک کشتزار را، یک مزرعه را، یک باغ را به وجود میآورد و از برکات آن، خود و دیگران را برخوردار میکند. اینها خیلی قیمت دارد؛ سختکوشی. پنجاه سال قبل من در عراق باغستانهائی را دیدم بین کربلا و نجف؛ همهی مردم عراق - آنهائی که ما دیدیم - میدانستند اینها کار یزدیهاست. گفتند یزدیها از ایران آمدهاند این باغستانهای بین کربلا و نجف را در آن منطقهای که کار و تلاش خیلی معنی ندارد، انجام دادند. هرجا در سرتاسر کشور رفتند، این سختکوشی خودش را نشان داده است؛ سختکوشی همراه با قناعت. من دربارهی اسراف با مردم عزیز کشورمان بارها صحبت کردم؛ در نماز ( 1 ) گذشته هم همین مطلب را بیان کردم، از مردم خواستم. یکی از آنجاهائی که میتواند در مورد اجتناب از اسراف الگو قرار بگیرد، شهر شما و استان شماست. البته این را در پرانتز عرض بکنیم؛ این خوىِ طبیعی این مردم است، به شرط اینکه عارضهی اشرافیگری، خود را تحمیل نکند. اشرافیگری مثل یک بیماری است. بر هر کجا که وارد شد، بسیاری از خویهای مستحسن و پسندیده را تحتالشعاع قرار