بیانات سال 1386


باید در عِداد کشورهای درجه‌ی یک جهان باشد؛ والّا اصلاً درجه‌ی یک است؛ و در بالای ستون کشورها باید قرار داشته باشد - تبدیل کردند به یک کشور درجه‌ی چندم؛ هم فقیر، هم ضعیف، هم تحقیر شده، هم توسریخور، هم نا امید.

بعد چه اتفاقی افتاد ؟ در خلال این صد، صد و بیست سالی که بخش آخر آن دوران سخت تا امروز. گذشته، وجدانهای بیدار و شخصیتهای بزرگی پیدا شدند که هشدارهایی دادند؛ برقهایی در آسمان تاریک و ظلمانىِ زندگىِ این کشور جهاندند که روشنیهایی به وجود آمد؛ بیداریهایی به وجود آمد که یک نمونه‌اش مخالفت میرزای شیرازی با کمپانی رژىِ معروف بود که در واقع همه‌ی کشور را بتدریج میبلعید و میخواست سرنوشتی مثل سرنوشت استعماری هندوستان برای ایران رقم بزند؛ یا فریادهای مرحوم آیت‌الله مدرس در صحن مجلس ملی آن روز در مقابله‌ی با رضاخان و دیگران و دیگران، در مقابله با آن قرارداد خائنانه‌ای که آن روز داشتند میبستند که همه‌ی کشور را تحویل انگلیسها بدهند. اینها برقهایی در این فضا روشن کرد؛ دلها را روشن کرد، عزم‌ها را محکم کرد. نهضت به وسیله‌ی پیشروان این فکر شروع شد، رهبری الهی و با عزم و ارده‌ای مثل امام، خدای متعال در اختیار ملت گذاشت؛ باز هم همین جوانها، حرکت خودشان را کردند، یک تحول عظیم و بنیادی به وجود آمد؛ میله‌های زندانی که ملت ایران در آن گرفتار بود، شکسته شد، لکن از اینجایی که انقلاب شروع کرد، تا

«3»