نقطهای که نگذاشت این قضیه به اینجا ختم شود و یک حادثه را تبدیل به یک جریان و یک فرایند کرد، عبارت بود از تبریز و آذربایجان. یعنی مردم غیور و شجاع و باهوش تبریز، یک حادثه را تبدیل کردند به یک جریان؛ نگذاشتند این حادثه در قم دفن شود. اگر بخواهیم تشبیه کنیم به حوادث صدر اسلام، مثل کار جناب زینالعابدین و زینبکبری در حفظ حادثهی عاشورا و نگذاشتن و مانع شدن از اینکه این حادثه در صحرای کربلا دفن شود و فراموش شود. شما این را یک پرچمی کردید و با قدرت این را در دست نگه داشتید و این پرچم شد شاخص. این، اهمیت حادثه را نشان میدهد. اگر بخواهیم این حادثه را برگردانیم بر روی روحیات مردم و خصوصیات مردم آذربایجان، نتیجه این میشود که این مردم هم شور و هیجان دارند، هم شعور و هوشیاری سطح بالا دارند؛ میدانند چه کاری اهمیت دارد و کی اهمیت دارد؛ هم شجاعت و غیرت کافی دارند که این کار را ولو بسیار خطر داشته باشد، انجام بدهند؛ مردمی هستند بیدار، بیدار؛ بیداری که شما شعارش را میدهید .( ۲ ) بنده با همهی وجود این شعار را قبول دارم، از سالها قبل هم گفتهام. من در مقابل شعار شما به عنوان تصدیق این حرفها عرض میکنم: آذربایجان اویاخسان، انقلابا دایاخسان. همهی قضیه هم در همین بیداری و هشیاری و درک بالا و موقعیتسنجی و اقدام بجا و شجاعانه خلاصه میشود. اگر فرض کنید