بیانات سال 86


حرف بزنند؛ بخصوص که محفل دانشجوئی ما آن روز، محفل گرمی هم بود؛ محفل پُر جمعیت و متراکمی بود. البته این جمعیتهائی که امروز شما بعد از انقلاب میبینید، قبل از انقلاب در هیچ جا و به هیچ مناسبتی شکل پیدا نمیکرد؛ اما نسبت به جلسات و اجتماعات آن روز، هیچ اجتماعی شاید در کشور - اجتماع دانشجوئی - به یکپارچگی، یکدستی و تراکم اجتماع مسجد امام حسن یا مسجد کرامت که بنده آنجا درس تفسیر برای دانشجوها میگفتم، وجود نداشت. شما حالا یادآور آن خاطره‌ها برای من هستید.

اول یک جمله در باب مطالبی که این عزیزان دانشجو بیان کردند، عرض بکنم. من تقریباً همه‌ی آنچه را که این عزیزان گفتند، قبول دارم. این پیشنهادها، این فکرهای نو، این برقهائی که در ذهن جوانِ دانشجوی ما میزند، برای ما خیلی ارزشمند است. حرفها ضبط شد، ان‌شاءالله اینها مورد توجه قرار میگیرد. آن مقداری که با کارکرد متعارف و لازم برنامه‌های ما تماس دارد، مستقیماً از سوی ما دنبال خواهد شد، آن مقدار هم که مربوط به دستگاههاست، به آن توصیه خواهد شد. البته عزیزان دانشجو - نه فقط اینجا، همه جا - وقتی حرف میزنند، ایده‌پردازی میکنند، فکر نو و شیرین خودشان را با ما در میان میگذارند، یک چاشنی گله و شکوه و آه و ناله‌ای هم با آن همراه میکنند؛ عیبی هم ندارد؛ دل نازک جوانها در مقابل نابسامانیها هنوز مثل دل ما سخت و محکم نشده؛ زود دلهاشان تحت تأثیر قرار میگیرد. گفت:

«2»