مثل تا حدودی هند - غرب به هیچ کدام از اینها کمکی نکرد. چین در کشمکشهای شدید شرق و غرب - کمونیسم و دنیای سرمایهداری - از طرف شوروىِ آن روز سخاوتمندانه مورد حمایت قرار گرفت؛ حتّی انرژی هستهایاش را روسها دادند. چین هیچ چیز نداشت؛ شورویها چون میخواستند یک جبههی آسیائی بزرگی در مقابل امریکا و اروپا تشکیل بدهند، چین را تجهیز کردند؛ چون چین کمونیستی بود، تجهیزش کردند. هند هم در درجهی بعد همینطور؛ یعنی در جبههبندیهای شرق و غرب، هند گرایش به چپ داشت، شورویها - چپها - کمکش کردند. امریکاییها متقابلاً پاکستان را تقویت میکردند. البته پاکستان هم انرژی هستهای را خودش به وجود نیاورد، آنها از چین گرفتند؛ اما امریکا چشمش را بست و در موازنههای سیاسی منطقهای به رو نیاورد. ژاپن، پیشرفت علمی خودش را به کمک امریکا و غرب به دست نیاورد؛ ژاپنیها توانستند نفوذ علمی کنند - شاید تعبیر سرقت، تعبیر خوبی نباشد - و توانستند علم را به شکلی که طرف راضی نیست، از او بقاپند؛ منتها ملت سختکوشی بودند و خودشان را پیش بردند؛ غرب به آنها کمکی نکرد. ما حالا باید برای شکستن این طلسم فکر کنیم؛ کدام طلسم ؟ این طلسم که کسی تصور کند که پیشرفت کشور باید لزوماً با الگوهای غربی انجام بگیرد. این وضعیت کاملاً خطرناکی برای کشور است. الگوهای غربی با شرائط خودشان، با مبانی ذهنی خودشان، با اصول خودشان شکل پیدا کرده؛ بعلاوه ناموفق بوده. بنده به طور قاطع این را