مورد دانشگاهها و اسلامی کردن دانشگاهها یک وقتی عرض کردم، این است که توقع ما از دانشگاه کشور و مرکز علم کشور این است که اگر یک جوان کماعتقادِ لاابالی وارد دانشگاه شد، در حالی از دانشگاه بیرون بیاید که عمیقاً متدین و دارای تعهد دینی و اخلاق دینی است؛ توقع ما از دانشگاه این است؛ مثل حوزهی علمیه. حالا اگر بنیان دانشگاه را از اول در کشور ما کسانی گذاشتند و جوری گذاشتند که گوئی باید دانشگاه غیر دینی یا حتی ضد دینی باشد، این مطلب دیگری است؛ اما واقع قضیه این نیست. علم همراه است با دین؛ هر کسی صادقانه با دانش برخورد کند، ایمان دینی در او رشد پیدا میکند؛ همچنانی که دانش، همدوش است با فضائل اخلاقی و با احساس تعهد؛ این طبیعتِ دانشگاه است. البته ما تصدیق میکنیم - همانطوری که فرمودند - که اینگونه نشده. اما حقیقت قضیه این است که امروز چهرهی دانشگاه ما، یک چهرهی اسلامی و دینی است. در چه دورانی ما این همه اساتید مؤمن، متعهد، علاقهمند، میهنپرست، دینپرست، خداپرست و صادق در دانشگاههایمان داشتهایم ؟ اصلاً این همه استاد در دانشگاه داشتهایم ؟ آن هم اساتیدی با این احساس تعهد. در کدام دوره از دورههای دانشگاه کشور - در این شصت، هفتاد سال - در بین دانشجویان، این همه دانشجوی متعهد و علاقهمند به دین و پایبند به مبانی اخلاقی و ایمانىِ دین داشتهایم ؟ در همین زمینه هم ما پیش رفتیم. البته بدیهی است با