بیانات سال 86


جوانِ غیور عرب، مرد بیگانه همسر و خواهر او را بازرسی بدنی میکند ! به یک مرد غیور از دیدن چنین منظره‌ای چه میگذرد ؟ یک جوان غیرتمند عرب را در مقابل همسرش، در مقابل فرزندانش روی زمین میخوابانند، لگد روی پشت و روی سرش میگذارند. به یک خانواده‌ی عزتمند و با شرف چه میگذرد در یک چنین وضعی ؟ اینها میخواستند این کار را با ملت ایران بکنند. صدام و حزب بعث و پشتیبانان امریکائی و شوروی و اروپائىِ او قصد داشتند با ملت ایران چنین معامله‌ای بکنند. و این جوان رزمنده‌ی ما نگذاشت. کدام افتخار از این بالاتر ؟ جوان رزمنده‌ی ما رفت مثل کوه در مقابل تجاوز دشمن ایستاد. چه افتخاری با این افتخار برابری میکند ؟ شما دختر همین جوانی، پسر همین جوانی، همسر همین جوان بودی، پدر مادر همین جوان هستی؛ افتخار کن. این یک مطلب، که یاد شهدا، افتخارات شهدا، عزت شهدا را همه باید نصب‌العین خودشان قرار بدهند؛ نگذارید فراموش بشود. شما غفلت کنید، نیروهای انقلاب غفلت کنند، نیروهای مؤمن غفلت کنند، نفوذیهای دشمن از آن طرف وارد میشوند و چیزی هم طلبگار میشوند. « فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة علی الخیر اولئک لم یؤمنوا فاحبط اللَّه اعمالهم »؛ وقتی که روز خطر است، در لانه‌ها خزیدند و نفسشان در نیامد. وقتی خطر برطرف شد؛ مردان خطرپذیر در مقابل خطر سینه سپر کردند و خطر را برطرف کردند، اینها از لانه‌هاشان بیرون میآیند؛ زبانهای دراز، زبانهای تیز، طلبگار هم میشوند ! مگذارید

«6»