این دو کفه را برابر، و در یک جاهائی کفهی همین نیروی حزباللّهی را سنگینتر میبیند. چرا سنگینتر میبیند ؟ مگر ما چه داریم ؟ همان احساس حضور ! حضور ! ما ملتی داریم که با انقلاب اُخت است؛ گرهخورده است؛ جوشیده است. در بین این ملت که سطوح گوناگون و مختلفی دارند، روحیهی جمع کثیری این است که هرجا و هر زمان و هرطور که لازم باشد، سینهشان را سپر میکنند و به وسط میدان میآیند. این نقطهی قوّت ماست. این چگونه حاصل شده است ؟ با موتور ایمان، با روحیهی انقلاب، با انگیزهی دین؛ این حقیقتی که دنیاداران او را نفهمیدند ! نفهمیدند که قدرت دین چه استحکامی به یک ملت و به یک نظام میدهد. جمهوری اسلامی به طور طبیعی در این راه و در این کیفیت قرار داشت و قرار گرفت؛ یعنی ایمان. حالا شما - بسیج دانشجویی - در این خیمهی فرماندهی در کجا قرار دارید ؟ خودتان معین کنید و فکرش را بکنید؛ البته با این محاسبه. دانشجوجماعت - بخصوص آن وقتی که انگیزهی بسیجی و روح بسیجی بر او حاکم است - آن عنصر بی همتاست؛ بی همتاست. یعنی برای پیشبرد این حرکت عظیم، دیگر نمیتوان روی او قیمت گذاشت. من اول سال در مشهد گفتم؛ دشمن طبق نقشههای خود، سه هدف را دنبال میکند. اول: عقب نگه داشتن کشور از لحاظ اقتصادی؛ برای اینکه دولت را - که دولتی مکتبی و وفادار و هوادار ارزشهای اسلامی است -