مطمئنم اگر تعداد بیشتری هم صحبت میکردند، این باور و این احساس بیشتر میشد. ابتدا اشارهای کوتاه به برخی از مطالبی که برادران و خواهرمان در اینجا بیان کردند میکنم؛ بعد هم چند جملهای در جمعبندی مسائل بسیج و بسیج دانشجویی و مسائل کلی کشور عرض خواهم کرد. اولاً این که جوان بسیجی بیاید و دربارهی اینکه: « خوب است دولت مشکلات صنفی دانشجویان را - که به آسانی قابل حل است - حل بکند » صحبت کند یا از این که: « کار علمی در میان بسیج، حمایت و پشتیبانی لازم را پیدا نمیکند » گلایه بکند، این من را خوشحال میکند؛ این همان توقعی است که ما از بسیج داریم. بسیج یعنی آن عنصر دلسوزی که کشور را متعلق به خود و آینده را وابستهی به تلاش خود میداند؛ نگران است، چون صاحبخانه است. اگر در خانه یک شیشه بشکند، ممکن است مهمانها و تماشاکنها خیلی اهمیتی ندهند، اما برای صاحبخانه فرق نمیکند که شیشهی کدام اتاق بوده و نگران میشود؛ صاحبخانه است دیگر. این نگرانی را من در شما مجموعهی جوان بسیجی، قدر میدانم. راجع به مسألهی ورود در سیاست بحث شد. من حالا مطالبی عرض خواهم کرد و امیدوارم که این معنا روشن بشود. به نظر من سئوال ندارد ! مگر مجموعهی بسیجی - آن هم بسیجىِ انقلاب و دانشجوی انقلاب - میتواند نسبت به مسائل سیاسی کشور بیتفاوت یا بدون موضع