معمول بیان کردند - طبعاً خوشحال میشود و خدا را شکر میکند؛ لکن قانع نمیشود. قانع نباید شد و از غفلتها و قصورها نباید اغماض کرد؛ همچنانی که در محاسبهی دیگران هم - تا جایی که پای دوستیها و رابطهها و ملاحظهها در میان نباشد - اغماض نمیکنیم، سختگیری میکنیم و نکته میگیریم. برای خودمان هم باید همین گونه باشد. امیدواریم انشاءاللَّه خدای متعال به شما، به ما، به همهی مسؤولین این لطف را بکند که چشم بصیرِ به خود به ما بدهد و قوّت بر عمل و قوّت بر عزم را در ما روز به روز بیفزاید؛ « قوّ علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی .» سه سال گذشت؛ این سه سال - همینطور که جناب آقای حداد از قول این حقیر نقل کردند - زمان کم و زمان کوتاهی نبود؛ لکن همین زمانهای زیاد، به چشم بر هم زدنی میگذرد و تمام میشود؛ انسان تا به خود میآید، میبیند گذشت. عمر هم همینطور است. انسان وقتی به هفتاد سال و سنین بالا هم میرسد - حالا که الحمدللَّه خیلی از شماها جوانید - میبیند با چشم بر هم زدنی همه چیز گذشته و از این راه طولانی عبور کرده. این یکسال آخر هم باز با چشم بر هم زدنی خواهد گذشت. برای ما چه میماند ؟ کاری که در این یک سال انجام بدهیم و آن مضمونی که در این جدول و خانههای یکساله بگنجانیم؛ مثل این حروف مقطعهای که در جدول میگنجانیم تا یک جملهی تمام و یک سخن درست از او در بیاید. نگاه کنیم، ببینیم ذره ذرهی کاری که در