یک قدرت، یک امپراطورىِ متجاوز، مدعی و طلبگار از همهی دنیا، به منابع او دست بیندازد، به منابع انسانی او دست بیندازد، سیاست او را تعیین کند و از او سلب اختیارات کند. میگویند: فلان کار را بکنید، فلان کار را نکنید، فلان چیز را بفروشید، فلان چیز را بخرید، این کار را برای حکومتتان بپذیرید، آن را نپذیرید ! این کاری است که الان امریکاییها در خیلی از جاهای دنیا دارند میکنند. در متصرفات شوروىِ سابق مکرر کردند؛ در منطقهی خاورمیانه دهها سال است دارند میکنند؛ در آسیا و در خیلی از کشورها دارند میکنند. ایران گفت ما نمیخواهیم شما در کار ما دخالت کنید؛ میخواهیم خودمان تصمیم بگیریم. این حرف بدی است ؟ ملت ایران در مواجههی روبهرو و آشکار با استکبار، میگوید شما چرا دم از حقوق بشر میزنید و اینجور آشکار و فاضح حقوق بشر را در همه جا - در عراق، در افغانستان، در آفریقا، در کوزوو، حتّی در خود امریکا - نقض میکنید ؟! این حرفی نیست که ملتها این را نفهمند. شما ببینید، امروز مسؤولین کشور - رئیس جمهور یا مسؤولان بلندپایهی دیگر - به هر کشوری که سفر میکنند، اگر بتوانند در بین دانشگاهیها، در بین روشنفکرها یا در بین تودهی مردم حضور پیدا کنند و حرفی بزنند، با پاسخی از اعماق دل آنها مواجه میشوند. برای چیست ؟ قبلاً هم همینجور بود: سفر بنده به پاکستان، سفر آقای هاشمی به آفریقا و سفرهای آقای خاتمی به بعضی نقاط دیگر. امروز رئیسجمهور