جمهوری اسلامی نوآوری بود. از بعد از دوران شروع استعمار، دنیا به دو بخش تقسیم شد: یک بخش سلطهگر، یک بخش سلطهپذیر؛ دولتها و قدرتهایی با تکیه به دانش، با تکیه به سلاح، با تکیه به فریبگری، توانستند کشورهای دیگری را زیر سلطه بگیرند؛ آنها شدند سلطهگر، این ملتها و این کشورها ـ خواه و ناخواه ـ شدند سلطهپذیر. دنیا عادت کرد به تقسیم میان سلطهگر و سلطهپذیر؛ به طور سنتی، جمعی از ملتها باید زیر فرمان و یوغ استثمار و استکبار دولتها و ملتهای دیگری قرار میگرفتند. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی آمد و این خطکشی باطل و این نظام غلط را در هم شکست. جمهوری اسلامی اعلام کرد با سلطهگری مخالف است و خود هم اگر بتواند و قدرت داشته باشد، هرگز سلطهگری نخواهد کرد؛ نه ملت دیگری را و نه مسئولان کشور، ملت خود را زیر سلطهی ناخواستهی خود نخواهند کشید. با سلطهگری مخالف است؛ اما با سلطهپذیری بیشتر مخالف است. سلطهپذیری به معنای تسلیم شدن و تشویق کردن سلطهگران است. آن ملتی که مینشیند تا بیایند و منابع او را غارت کنند و بر سرنوشت او مسلط بشوند، دارد سلطهگران را تشویق میکند و به دست خود گور خود را میکند. از لحاظ اخلاقی، سلطهگری و استثمار یک کشور و تسلط ظالمانهی بر یک کشور، تحقیر ملتها و سلب هویت آنهاست. ملتها وقتی زیر سلطه قرار گرفتند، فرهنگ خود و هویت خود و شخصیت خود را بتدریج از دست میدهند و آن عزت ملی و غیرت عمومی و