دربارهی خطرات آراء عامه و تسلط عامه مینویسند که فلان کس اینجور گفت که نظر عامه اصلاً غلط است؛ خطاست ! یعنی بکلی برمیگردد. « و إذا دعوا إلی الله و رسوله لیحکم بینهم إذا فریق منهم معرضون. و إن یکن لهم الحقّ یأتوا إلیه مذعنین »؛ اگر بگویند بیایید طبق شاخص کتاب و سنت عمل کنید - همان مبنایی که عرض کردیم - رو برمیگردانند؛ اما اگر چنانچه به نفع خودشان باشد، آن وقت اذعان میکنند؛ قبول میکنند ! بعد قرآن میفرماید: « أ فی قلوبهم مرض أم ارتابوا أم یخافون أن یحیف الله علیهم و رسوله »؛ مرض دارند. مرض در اصطلاح قرآن - « فی قلوبهم مرض » - یعنی همان اهواء نفسانی که ارادهی انسان را تحت تسلط خودش قرار میدهد. این غیر از نفاق است. « فی قلوبهم مرض » یک مقولهی دیگری است غیر از مقولهی نفاق که البته در مواردی به نفاق هم منتهی میشود. « أ فی قلوبهم مرض أم ارتابوا »؛ یا نه، شک کردند در مبانی اسلامی. « أم یخافون أن یحیف الله علیهم و رسوله »؛ میترسند خدا و رسول به آنها ظلم کنند. حالا چرا اصل حق و سخن حق را قبول نمیکنید ؟ تفکر اسلامی این حرفها را ندارد. تفکر اسلامی بر مبنای یک پایهی محکم، برخاسته از ولایت الله، با شیوهی مشخص و تدوین شدهی در قانون اساسىِ جمهوری اسلامی که خدای متعال به انسانها حق داده که یک حقی را به کسی بسپرند، بنا شده که بگویند آقا ! شما بیا برای ما این کارها را انجام بده. مردم هم این حق را در آراء خودشان در