انسان مشاهده میکند. شعر حقاً در این کشور پیش رفته. بنابراین، ما امروز این ثروت ملی را داریم؛ منتها باید این را افزایش بدهید. افزایشش هم بر عهدهی دستگاههای مسئول است، هم بر عهدهی خود شاعران و کسانی است که قریحه دارند. یعنی واقعاً شما برادرها و خواهرهایی که این قریحه را دارید، باید احساس مسئولیت بکنید؛ چون این نعمتی است که به شما داده شده و شما باید به خاطر این نعمت شکرگزاری کنید. شکرگزاریاش هم به همین است که این را ضایع نکنید؛ نگذارید از بین برود؛ نگهاش دارید، افزایشش بدهید، این چشمه را هر چه جوشندهتر کنید. و آن وقت بخش سوم و بحث سوم پیش میآید که از این ثروت کجا استفاده کنید. من به نظرم میرسد شعر با اینکه مثل بقیهی انواع هنر قابل تو قاب گرفتن و محدود کردن نیست - این را کاملاً میدانیم و قبول داریم. انضباط به معنای آنچه که در امور متداول زندگی مطرح است، در عالم هنر به این شکل امکانپذیر نیست. نه توقع میشود داشت، نه اصلاً لازم است. من گمان میکنم اگر آنچنان انضباطی بخواهد اعمال بشود، به آن شکلی که در مسائل گوناگون زندگی اعمال میشود و باید بشود، هنر ضایع خواهد شد. بنابراین آن انضباط، مورد نظر من نیست - اما بالاخره خود شاعر مسئولیت دارد؛ آن کسانی که میتوانند زمینههای گرایش شاعر به عرصههای مورد نیاز کشور را فراهم بکنند، آنها هم مسئولیت دارند. ما امروز مردممان به چیزهایی نیاز دارند که این نیازها با زبان