کارهای بزرگ به عنوان یک خصلت ملی نیاز داریم. اینها جزو خصال ملی ما الان نیست. ممکن است کسانی در این خصلتها درجهی بالایی هم داشته باشند که ما حاضریم دست اینها را هم ببوسیم، اما این کافی نیست. اینها باید به صورت خصال ملی دربیاید. ترحم کردن به یکدیگر، امید به آینده، تزریق امید به دیگران؛ اینها خصوصیاتی است که اگر در یک ملت باشد، آن ملت راه تکامل را خوب میپیماید. ما به اینها نیاز داریم. اینها به چه وسیله تأمین میشود ؟ اینها دستوری که نیست؛ نصیحتی هم نیست. اینها با زبان هنر میتواند القاء شود؛ آنچنان که فضا را پر کند. بنابراین یکی از نیازهای امروز ما، شعر اخلاقی است. شعر اخلاقی ممکن است در عالیترین حد خوبی هم باشد. شما به تاریخ ادبیات ما نگاه کنید. سعدی از جهت شعر اخلاقی و شعر نصیحت و پند در قله است. فردوسی همین جور است، نظامی همین جور است، سنایی همین جور است، ناصرخسرو همین جور است؛ خیلی از شعرای بزرگ ما همین جورند. بعد جامی همین جور است. و در این اواخر، در دوره ی سبک هندی، واعظ قزوینی همین جور است. واعظ قزوینی یک واعظ بوده؛ منبر میرفته و وعظ میکرده و شعرش از لحاظ هنری در قلهی شعر است؛ در سبک هندی و بسیار خوب، پرمضمون و قوی. و خود صائب. شما تو این چندین ده هزار شعر صائب که نگاه کنید، اگر فقط غزلیات نصیحتآمیز و اخلاقی او را جمع کنید، یک دیوان قطوری خواهد شد.