لیکن روح این نماز توجه است؛ توجه. بدانیم چه کار داریم میکنیم. نماز بیتوجه - همان طور که عرض کردم - اثرش کم است. شما از یک تکه الماس چند قیراطىِ خیلی ارزشمند دو جور میتوانید استفاده کنید. یک جور این است که مثل یک الماس، مثل یک سنگ قیمتی از آن استفاده کنید، یکی هم این است که آن را به عنوان سنگ ترازو به کار ببرید و به جای سنگ چند گرمی تو ترازو بگذارید و در مقابلش مثلاً فلفل یا زردچوبه بکشید ! این هم استفادهی از الماس است؛ اما چه جور استفادهای ؟! این مثل تضییع الماس است. البته باز هم با شکستن الماس فرق دارد؛ باز هم همینقدر، شکستن از او بدتر است؛ اما استفادهی از الماس هم این نیست که آدم او را سنگ ترازو قرار بدهد و با او فلفل و زردچوبه وزن کند. با نماز مثل الماسی که سنگ ترازو کردهایم، نباید رفتار کنیم. نماز خیلی ذیقیمت است. یک وقت انسان نماز میخواند، مثل بقیهی عادات روزانه؛ مسواک میزنیم - فرض بفرمائید - ورزش میکنیم، همین جور نماز هم میخوانیم در وقت. یک وقت نه، انسان نماز میخواند، با این احساس که میخواهد حضور در محضر پروردگار پیدا کند. این یک جور دیگر است. ما همیشه در محضر پروردگاریم؛ خواب باشیم، بیدار باشیم، غافل باشیم، ذاکر باشیم. لیکن یک وقت هست که شما وضو میگیرید، تطهیر میکنید، خودتان را آماده میکنید، با طهارت جسم، با طهارت لباس، با طهارت