بیانات سال 87


دارند میگویند که برای حل مسائل خاورمیانه یا مجموعه‌ی کشورهای این منطقه، بدون حضور ایران هیچ تصمیمی قابل گرفتن و قابل عمل شدن نیست. این کجا و آن وضعیت کجا که کشور بزرگ ایران با آن تاریخ، با آن میراث عظیم تاریخی گذشته‌اش، با آن مردم، مجموعاً یک مهره‌ای باشد در دست سلطه‌گران و استعمارگران که هر جور میخواهند جا به جایش کنند، از او استفاده کنند، از او بهره ببرند؛ مردم هم به حساب نیایند.

از لحاظ اقتصادی هم منابع کشور در اختیار آنها؛ نفت کشور، امکانات گوناگون کانی، امکانات گوناگون انسانی، وضعیت سوق‌الجیشی، همه در اختیار دیگران بود تا هر جور که میخواهند از آن استفاده کنند. این تحول عظیم، این بود.

البته این تحول، معانی دیگری هم دارد. ملتی که این اراده را دارد، این قدرت را دارد که یک چنین نظام سیاسی‌ای را به یک نظام مطلوب و مردمی متحول کند، در کار اقتصاد خود، در کار عمق دادن و گسترش دادن به فرهنگ خود، در راه اخلاق انسانی خود، در راه پیاده کردن عقاید قلبی خود، موفقیتهای ناگزیری حتماً خواهد داشت، که داشت. این، آن تحول عظیم بود که عده‌ای آن را نفهمیدند، عده‌ای هنوز هم نمیفهمند.

«4»