آنقدری که طلبهی شاگرد به استاد اشکال میکند، در کلاسهای دانشگاههای ما آنقدر معمول نیست. اجازه هم لازم نیست بگیرند که استاد ! اجازه میفرمائید. نه، معلم دارد حرف میزند، استاد مشغول حرف زدن است، از آن طرف یک طلبهای بنا میکند اشکال کردن، استاد هم اشکال او را گوش میکند. گاهی تندی هم میکند؛ یعنی متعلم با جرأت، با گستاخی با معلم حرف میزند بر سرِ مسئلهی علمی؛ اما همین متعلم در مقابل این معلم خاضع و خاشع است، دست او را میبوسد، در مقابل او پایش را دراز نمیکند، به او « تو » نمیگوید. هزار و دویست، سیصد سال ما رابطهی معلم و متعلم را اینجوری در کشورمان پیگیری میکردیم، تا فرهنگ غربی و ارزشگذاری غربی داخل کشور ما میشود. شما ببینید در این مدت چقدر معلم از دست شاگرد کتک خورده است ! چقدر معلم در کلاس به وسیلهی شاگرد مسخره شده ! چقدر حرف درشت شنیده ! چه تعداد معلم به دست شاگرد کشته شدند؛ چون معلم نمره کم داده. این را داشتیم. حالا در کشور ما و با آن سابقهی تاریخی، این معضل ضعیف بوده است. یک جاهائی بسیار شدیدتر و وقیحتر و خشنتر هست؛ آنجاهائی که مراکز فرهنگ غربی است. من همتم این است که ارزشگذاری معلم، همان ارزشگذاری اسلامی باشد. جامعهی ما نیاز دارد که به معلم احترام کند و معلم را تکریم کند. اگر ولی دانشآموز برای معلم به معنای واقعی کلمه احترام قائل شد، آن دانشآموز هم سر کلاس و بعد از کلاس نسبت به معلم همین