فرض بفرمائید در یک جامعهای تفکر سودمحور مطرح است؛ یعنی همهی پدیدههای عالم با پول محک زده میشوند و اندازهگیری میشوند: هر چیزی قیمت پولیاش و سود مادیاش چقدر است. امروز در یک بخش بزرگی از دنیا مسئله این است: همه چیز با پول سنجیده میشود ! در این جامعه ممکن است برخی از کارها ارزشی باشد - برای خاطر اینکه آنها را به پول میرساند - اما در یک جامعهای که در آن پول و سود، محور قضاوت نیست، همان کار ممکن است ضدارزش محسوب بشود. یا در یک جامعهای اصالت لذت حاکم است. آقا شما چرا این عمل را مباح میدانید ؟ چرا همجنسگرائی و همجنس بازی را مباح میدانید ؟ میگوید: لذت است؛ انسان از او لذت میبرد ! این شد اصالت لذت؛ وقتی اصالت لذت بر یک جامعه و بر یک ذهنیت عمومی حاکم بود، یک چیزهائی مباح میشود. اما وقتی شما در یک فلسفهای، در یک ایدئولوژیای و در یک نظام اخلاقیای دارید تنفس میکنید که اصالت لذت در او وجود ندارد، یک کارهائی لذت هم دارد، اما نامشروع است، ممنوع است. لذت مجوز اقدام نیست، مجوز تصمیمگیری نیست، مجوز مشروعیت نیست. اینجا دیگر شما نمیتوانید مانند همان جامعهای که در آن اصالت لذت حاکم است، تصمیمگیری کنید؛ مبانی معرفتی فرق میکند. یا در یک جامعه و در یک نظام اخلاقیای، پول احترام مطلق دارد؛ از کجا آمده ؟ مهم نیست. ممکن است از راه استثمار بدست آمده باشد، ممکن است از راه استعمار بدست آمده باشد، ممکن است از راه غارت