حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فلان لکه را به ما خواهند چسباند؛ این ترسها فهم انسان را هم مختل میکند. گاهی انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نمیفهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درک بکند و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا « و لا یخشون احدا الّا الله » خیلی مهم است؛ در این آیهی شریفهی « ﴿الّذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الّا الله و کفی بالله حسیبا ﴾ »؛ [1] معلوم میشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است که: « و لا یخشون احدا الّا الله ». میگوئی: آقا ! اگر این کار را بکنم، ممکن است در دنیا سرم کلاه برود. خوب، « و کفی بالله حسیبا »؛ محاسبه را به خدا واگذار کنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه کند. اگر پروای قضاوتهای مردم، داوریهای گوناگون مردم را به جای پروای از خدا گذاشتیم، مشکل درست خواهد شد؛ چون پروای از خدای متعال تقواست. اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آنوقت فرقانی هم که خدای متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ « ﴿ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقانا ﴾ »؛ [2] این فرقان ناشی از تقواست؛ روشن شدن حقیقت برای انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من این مسئله خیلی مهم است؛ مسئلهی خشیت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمهها و حرفها و حدیثها و تهمتها و اینها، خیلی مهم است؛